انقلاب صنعتی زندگی بشر را برای همیشه تغییر داد. تا پیش از آن بیشتر انسانها به کشاورزی مشغول بودند. با این وجود، تولید بیشتر کشاورزان تنها به اندازهای بود که خانواده خودشان مصرف میکردند و به ندرت چیزی برای فروش باقی میماند. بسیاری از کشاورزان به ناچار به همان کاشتههایشان بسنده میکردند و به سختی روزگار میگذراندند. آنها چارهای جز کشاورزی نداشتند و مجبور بودند ساعتهای طولانی را در مزارع کار کنند.
اما انقلاب صنعتی این سبک زندگی را به هم زد. تولید انبوه و بکارگیری ماشینآلات در کشاورزی به شدت بر بهرهوری کشاورزی افزود، به گونهای که امکان تولید همان مقدار محصول کشاورزی با تخصیص وقت و انرژی بسیار کمتری فراهم آمد. کشاورزان میتوانستند چندین برابر محصول تولید کنند و بفروشند. مابقی مردم هم در کنار کشاورزی، گزینهی پرداختن به امور دیگر بدون ترس از گرسنگی را پیدا کردند.
برای مثال با اینکه امروزه فقط حدود سه درصد از جمعیت ایالات متحده به کشاورزی مشغولند، تولیدات آنها نه تنها نیاز جمعیت چندصد میلیونی این کشور را تامین میکند، بلکه به دیگر کشورها هم صادر میشوند. البته این تحول در تمام کشورها به یک نسبت اتفاق نیافتاده است. هنوز هستند کشورهایی که بخش عمدهای از نیروی کار آنها درگیر کشاورزی ناکارآمد و کمبازده است و به همین دلیل از قافله تولید و خدمات و پیشرفت به کلی بازماندهاند.
بنابراین بیاغراق میتوان گفت که تمام پیشرفتهای بشر در علم و فناوری، تا اندازه زیادی ناشی از رها شدن انسان از زیر بار کشاورزیِ تمام وقتِ روزانه بوده است. به عبارت دیگر، ظرفیت بزرگ بشری در اثر انقلاب صنعتی آزاد شد تا انسانها به مشاغل دیگر بپردازند و شیوه انجام آن مشاغل را به تدریج بهبود دهند.
سهم بخش کشاورزی، تولید و خدمات از مشاغل آمریکا
این روزها که اخبار حوزه فناوری را دنبال میکنم، طلیعه انقلاب دومی را میبینم که آثار آن میتواند بسیار ژرفتر و گستردهتر از انقلاب صنعتی باشد. من این انقلاب را “انقلاب خلاقیت” مینامم.
اگر چه شیوه کار و زندگی انسانها در طی حدود ۲۰۰ سال گذشته به شدت بهبود یافته است، اما هنوز یک مشکل بزرگ پابرجا مانده است: هنوز بخش عمدهای از زمان انسانها در طول روز صرف فعالیتهای تکراری، روتین و ماشینی میشود. بیشتر مشاغل، به کلی نیازی به تفکر و خلاقیت (به عنوان وجوه ممیزه انسانی) ندارند. مشاغلی هم که امروزه جزو مشاغل خلاق و فکری تلقی میشوند، اگر مورد تحلیل دقیق قرار گیرند، بخش عمدهای از آنها صرف فعالیتهای تکراری میشود. مدیری را تصور کنید که باید هر روز تا محل کارِ خود رانندگی کند، گزارشهای مختلف را مطالعه کند، از بخشهای مختلف بازدید نماید، در جلسات مختلف بنشیند، نامهها و گزارشاتی تهیه کند و …. در تکتک این فعالیتها، بخش عمدهای کارِ تکراری و بدون نیاز به تفکر و خلاقیت وجود دارد. به همین دلیل بسیاری که به مشاغل فکری و خلاق گمارده شدهاند از حجم زیاد فعالیتهای غیر فکری یا “کارِ گِل” شکایت دارند و معتقدند که این فعالیتها مجالی برای تفکر و خلاقیت آنها باقی نمیگذارند.
احساس میکنم حتی در کشورهای توسعهیافته، به طور میانگین بیش از ۹۵ درصد از زمان افراد صرف فعالیتهای تکراری میشود. اما پیشرفت فناوری در شرف تغییر شدید این وضعیت است. وقتی خبر از خودرو خودران میشنوید، یعنی این که وقت و توجه انسان در آینده، درگیر رانندگی نخواهد بود. بنابراین بخشی از زمان انسانها از این کار تکراری و روتین رها میشود. وقتی صحبت از پیک رباتیک یا پهپادی میشود، یعنی بخش زیادی از شغلهای تکراری در ارتباط با حمل و نقل حذف خواهند شد. وقتی صحبت از ساختمان هوشمند میشود، یعنی انواع و اقسام فعالیتهای روتین برای حفظ شرایط عملکردی مطلوب درون ساختمان، دیگر مورد نیاز نخواهند بود. وقتی صحبت از ربات آشپز میشود، یعنی در آینده به احتمال زیاد صرف وقت فراوان در آشپزخانه برای تهیه و سرو غذاهای تکراری، توجیه نخواهد داشت. وقتی صحبت از کنترل هوشمند سلامت به میان میآید، یعنی در آینده نیازی به مراجعه مکرر به پزشک و آزمایشگاه تشخیص طبی نخواهد بود. وقتی صحبت از پرینتر سه بعدی در منزل مشتریان به میان میآید، یعنی بخش تولید شرکتهای تولیدی تا اندازه زیادی حذف خواهد شد. این در حالی است که این بخش، بیشترین زمان و انرژی شرکتها و مدیران آنها را به خود جذب کرده و میکند. لذا طبیعی است که توجه شرکتها بر پژوهش و طراحی، یا همان بخشهای فکری و خلاق متمرکز شود.
وقتی اخبار فراوان از پیشرفتهای اخیر در حوزه فناوری را کنار هم میگذارم، به این نتیجه میرسم که انقلابی در شرف وقوع است که زنجیر فعالیتهای تکراری را از پای انسان باز خواهد کرد تا توان فکریاش را بر خلاقیت متمرکز کند. میتوان پیشبینی کرد که تاثیرات این انقلاب که میتوان آن را “انقلاب خلاقیت” نامید، بسیار ژرفتر و گستردهتر از انقلاب صنعتی باشد. بر خلاف انقلاب صنعتی، ظهور و بروز نتایج این انقلاب نیاز به ۲۰۰ سال زمان نخواهد داشت. تحولات فناوری آنچنان سرعت گرفته که معکوس شدن متوسط نسبت زمانی میان کارهای تکراری و کارهای خلاق در طی ۲۰ سال دور از دسترس نیست.
در اثر این انقلاب، شغلهای زیادی از بین خواهند رفت و دسته جدیدی از شغلهای خلاق شکل خواهند گرفت. برخی از فکریترین شغلهای امروزی همچون تدریس در دانشگاه، در دنیای پس از “انقلاب خلاقیت” جایی نخواهند داشت، مگر این که نسخه جدید و خلاقی از کنار آنها بروید. برخی شغلها (به ویژه در حوزه هنر) رونق بسیار خواهند یافت. برخی شغلها که امروزه رنگوبوی تکراری به خود گرفتهاند بازتعریف خواهند شد و شیوه آموزش آنها دستخوش تحول میشود. احتمالاً طبقهی اجتماعی جدیدی از افراد خلاق شکل خواهند گرفت که همین امر پیامدهای شگرفی در حوزه اجتماع و سیاست در پی خواهد داشت. همین که این تحول بنیادی، ساختار موجود اقتصادی و اجتماعی را در زمانی کوتاه به هم خواهد زد و پیامدهای فراگیری در تمام ابعاد زندگی انسان خواهد داشت کافیست تا آن را “انقلاب” بنامم.
این تحول به هیچوجه به معنای افزایش وقت بیکاری انسانها نیست. از قضا با توجه به تحولات شتابان بازار، روزبهروز تقاضا برای خلاقیت و نوآوری در حال افزایش است. لذا هر چه انسانها خلاقتر شوند، تقاضا برای فعالیت خلاقانه آنها افزایش خواهد یافت. لذا کاملاً قابل پیشبینی است که در آینده، انسانهای خلاق بسیار مشغول باشند. با این تفاوت که مشغولیت آنها از جنس کارهای بیروح و تکراری نخواهد بود.
یک سناریوی محتمل برای افزایش سهم فعالیتهای خلاقانه در چند کشور خلاق
البته ابعاد و پیامدهای “انقلاب خلاقیت” برای همه کشورها یکسان نخواهد بود. سرعت زیاد تحقق این انقلاب باعث خواهد شد که شکاف میان کشورها از نظر نسبت کارهای تکراری و کارهای خلاق، بسیار بزرگ شود. یعنی احتمالاً در افق بیست سال آینده، چند کشور با آزاد کردن بیش از ۹۰ درصد از زمان نیروی کار شاغل خود برای خلاقیت، جهشی بیسابقه را از نظر شاخصهای رشد و رفاه، تجربه خواهند کرد. شاید به همین دلیل است که برخی کشورها چشمانداز ۲۰ ساله خود را تبدیل شدن به کشوری خلاق تعریف کردهاند. در حالی که بیشتر وقت نیروی کار در مابقی کشورها، همچنان صرف کارهای تکراری و ماشینی خواهد شد. البته میتوان حدس زد که نیروهای خلاق (فارغ از مکان جغرافیایی خود) بسیار بیش از گذشته در خدمت پیشبرد اهداف همان چند کشور خلاق قرار خواهند گرفت.
اکنون پرسش من از خود و شما این است که چقدر خود را برای انقلاب خلاقیت آماده کردهایم؟ چند درصد از کارهای روزانه من و شما خلاقانه است؟ آیا شغل ما از آنهایی است که در امواج این انقلاب ناپدید خواهند شد؟ آیا برای افزایش خلاقیت خود و کودکانمان برنامهای داریم؟
منبع: هم آفرینی