اسمِ این تکنیک از حروفِ چهار کلمهی انگلیسی تشکیل شده است.
Define – Open mind – Identify – Transform
علتِ انتخابِ این چهار کلمه این است که برای حلِ مشکل، ابتدا لازم است موضوع یا مسأله را دقیقاً تعریف و مشخص کنیم. سپس ذهن را برای پیدا کردنِ راهحلهای مختلف باز نگه داریم تا بهترین راه پیدا شود.
در زیر این کلمات را تعریف کردهایم. هر یک از آنها به شما دیدِ خوبی برای استفاده از این تکنیک میدهد.
مسأله را واضح مطرح کنید.
سؤال کنید چرا این مشکل به وجود آمده است؟ سعی کنید مشکل را به مشکلاتِ کوچکتر تقسیم کنید. حال این مشکل را در دو کلمه بیان کنید. هدفها، معیارها و موانعِ کارتان را مشخص کنید و دربارهی آنها توضیح دهید.
در این مرحله با تمرکز بیشتر بر موضوع و درکِ عمیقِ آن میتوان به تعریفِ درستتری از آن رسید. تعریفِ دقیقِ مسأله، به قدری به حلِ خلاقِ آن کمک میکند که گفته میشود نود درصدِ حلِ مسأله، خوب فهمیدنِ آن است.
از زاویههای مختلف مسأله را ببینید.
فکرِ خود را محدود نکنید. در موردِ مشکلتان، از دیگران سؤال کنید و از پاسخهایشان برای تولیدِ ایدههای جدید استفاده کنید. ایدهها را هر چند خندهدار لیست کنید. ایدههای جدید را با هم ترکیب کنید و در دستههای مختلف گروهبندی کنید. ایدهها را ارزیابی نکنید، یعنی هر چیزی به نظرتان رسید، فکر نکنید مسخره است یا عملی نیست.
تشویق در ایده دادن و لیست کردنِ آنها، در تولیدِ انبوهی ایده بسیار مؤثر خواهد بود.
از بینِ ایدهها بهترین را پیدا کنید.
به هدف و معیارهایتان توجه کنید. ایدههای جمع شده را بر اساسِ آنها تجزیه و تحلیل کنید. نقاطِ ضعفِ هر ایده را پیدا کنید و فکر کنید چگونه میتوان آنها را به نقطهی قوت تبدیل کرد. در مورد نقاطِ مثبت اغراق کنید، شما را در اجرای ایدهتان دلگرم میکند.
ایده را به راهحلِ عملی تبدیل کنید.
بعد از ارزیابی و انتخابِ بهترین ایده، حالا وقتِ این است که به عملی کردنِ ایده فکر کنید. این مرحلهای است که فکر و ذهنیتِ شما میخواهد به یک چیزِ جدی تبدیل شود. یک ایدهی خوب اگر بد اجرا شود نه تنها سودی ندارد، بلکه گاهی موجب زیانهای جبران ناپذیر میشود.