این مقاله نوشته شده جان ترگانینگ در این متن به اختصار جی.تی) و ریچارد تیلوتسون (در این متن به اختصار آر.تی) با عنوان «راهحلهای خلاقانه برای محققانی که وقت کمی دارند» منتشر شده در مجله معتبر نیچر به بررسی راههای افزایش خلاقیت و بهرهوری در محققان میپردازد. یک ایمونولوژیست و دوست تصویرگرش، نکات و ترفندهایی را برای کمک به دانشمندان برای رسیدن به اوج عملکرد و خلاقیت آشکار میکنند.
هنر و علم تاریخ طولانی و درهمتنیدهای دارند. داروین در طول سفر تحقیقاتی پنج سالهاش با کشتی HMS Beagle، فنچهای خود را نقاشی میکرد. و ماریان نورث، معاصر او، هم نقاش پرکار و هم گیاهشناس بود که یک گالری اختصاصی در باغهای سلطنتی گیاهشناسی کیو در لندن تأسیس کرد. تلاشهای هنری آنها و سایر محققان نشان میدهد که ارتباط بین علم و هنر عمیقتر از صرفاً نمایش دنیای اطراف ماست – هر دو حوزه از جستجوی حقیقت الهام میگیرند.
سیستمهای آموزشی اغلب به گونهای تنظیم شدهاند که ما فکر کنیم اگر یکی را انجام میدهید، نیازی به دیگری ندارید. با این حال، برای نویسندگان به طور فزایندهای روشن میشود که ابزارهای مشابه خلاقیت، تفکر انتقادی، حل مسئله و به چالش کشیدن وضعیت موجود برای هر دو مورد نیاز است.
حدود ۱۵ سال پیش در عروسی یکی از دوستان، در سایه اسکافل پایک، کوهی در منطقه لیک دیستریکت انگلستان، در حالی که مراقب کودکان نوپای خود بودیم، گوشت بریان میخوردیم. ما با علاقه به کریکت، برنامه رادیویی تست مچ اسپشیال بیبیسی و امور پوچ و بیمعنی متحد هستیم. در حالی که در مورد مشاغل مربوط به خود (آر.تی در تصویرسازی و جی.تی در ایمونولوژی کار میکند) صحبت میکردیم، تعدادی از روشهای مشترک را شناسایی کردیم که به ما در جستجوی ایدهها کمک میکند. برای گسترش دامنه، سپس با دیگران در زمینههای خلاقانه برای مشاوره بیشتر مصاحبه کردیم تا به ما در عبور از مرز بین هنر و علم کمک کنند.
ما توصیههایی را که از افرادی که در موسیقی، ادبیات، نمایش و کمدی کار میکردند، دریافت کردیم، به همراه تصاویر همراه، در این قطعه خلاصه کردهایم تا به دانشمندان کمک کنیم تا به اوج خلاقیت خود برسند.
تنظیم نورون به روش خودتان
اولین چیزی که در مورد آن توافق کردیم، طرز فکر است. برای وقوع خلاقیت، هر دوی ما متوجه میشویم که مغز ما باید در حالت خاصی باشد که گاهی اوقات به آن شبکه حالت پیشفرض گفته میشود. این حالت رؤیاپردازی و گسستگی است که در آن ایدههای روان شکل میگیرند و ارتباطات غیرمنتظرهای میتوانند برقرار شوند.
پیشرفتهای خلاقانه، لحظات «یافتم» یا ایدههای کارت پستال با مضمون پنیر (اگر شما آر.تی باشید) زمانی به وجود میآیند که گروههای سلولهای مغزی که قبلاً به هم مرتبط نبودند، به روشهای جدید و جالب به هم متصل میشوند.
و واقعاً هیچ کاری نمیتوانید انجام دهید تا این ارتباطات را مجبور به رخ دادن کنید، که میتواند زمانی که با ضربالاجل روبرو هستید، ناامیدکننده باشد. فرانک ترنر، خواننده و ترانهسرای پانک/فولک بریتانیایی، به ما گفت: «روند خلاقانه من مانند ماهیگیری است: شما جای خود را در کنار رودخانه پیدا میکنید و طعمه خود را میاندازید و سپس منتظر میمانید تا ببینید چه چیزی میآید. روزهای خوب و بد.»
با اعمال تفکرات ترانهسرایی ترنر در مورد تهیه پیشنویس یک مقاله دانشگاهی، ممکن است فکر کنید که تلاش برای گنجاندن ۳۰ دقیقه نوشتن بین مراحل انکوباسیون در آزمایشگاه، صرفهجویی در زمان است، اما ما متوجه میشویم که این نوع رویکرد هرگز جواب نمیدهد. تغییر شناختی بین توجه به جزئیات مورد نیاز برای انجام کار آزمایشگاهی، به طوری که فراموش نکنید که آیا معرف مناسب را به آخرین ۹۶ چاهک یکسان اضافه کردهاید یا خیر، و حالت گسستگی روان مورد نیاز برای خلق تقریباً غیرممکن است. برای صرفهجویی در زمان، جی.تی یاد گرفته است که شکافهای کار آزمایشگاهی را با کارهای اداری خستهکننده پر کند که زمان میبرد اما نیازی به خلاقیت ندارد.
زمان و مکان
چیزی که میتواند به طرز فکر کمک کند، مکان است. مکانهای خاصی برای خلاقیت مناسبتر هستند. اما این یک راهحل «مناسب برای همه» نیست. جی.تی بخش زیادی از پیشنویس اول کتاب جدید خود با عنوان «آیا برای همیشه زنده بمانیم؟» را در متروی لندن نوشت، احتمالاً به این دلیل که هیچ مزاحمتی از اینترنت وجود ندارد.
زمان یکی دیگر از متغیرهای کلیدی است. دورههایی وجود دارد که افراد بهرهوری بیشتری دارند. در بحث در مورد دورههای اوج بهرهوری، زمانهایی از روز را شناسایی کردیم که ایدهها راحتتر به ذهن میرسند. زیربنای اینها ریتمهای شبانهروزی است: واقعاً چکاوکها (افرادی که صبحها در بهترین حالت خود هستند) و جغدها (که اواخر روز به اوج میرسند) وجود دارند. کرونوتایپ یا ترجیح روزانه، ناشی از جهش در ژنهای ساعت است.
بدون راهنمایی خورشید و سایر نشانهها، ساعتهای بدن ما به طول روز تعیینشده ژنتیکی بازنشانی میشوند که میتواند بین ۲۴.۱ ساعت در چکاوکها و ۲۴.۳ ساعت در جغدها متفاوت باشد. یک آزمایش غربالگری ژنتیکی نشان داد که زمان «طبیعی» برای بیدار شدن جی.تی ساعت ۷:۴۲ است. این ترجیحات در پرسشنامه صبحگاهی-شامگاهی منعکس میشود: جی.تی. به عنوان متوسط و آر.تی. «صبحگاهی متوسط» امتیاز گرفت.
دانستن ترجیحات خود و سپس ایجاد روال بر اساس آنها کمک میکند. هلن فیلدز، نویسنده مجموعه داستانهای هیجانانگیز DI Callanach، به ما گفت: «من مطمئن میشوم که چای داغ جلوی من باشد و لیست پخش موسیقی یکسانی را بارها و بارها پخش میکنم. فکر میکنم این به مغز من آموخته است – ما اینجا هستیم، در موقعیت قرار بگیرید، میدانید قرار است چه اتفاقی بیفتد – و این زمانی است که تمرکز میآید. این مانند یک ورزشکار است که قبل از شروع مسابقه مراحل یکسانی را طی میکند.»
مهم نیست که طرز فکر چقدر عالی باشد، فضا چقدر خوب آماده شده باشد، چقدر مزاحمتها را حذف کرده باشید، روزهایی وجود دارد که به سادگی جواب نمیدهد. شما آنجا مینشینید و تمام چیزی که در نهایت به دست میآورید، برگههای مچاله شده، بومهای خالی یا فایلهای متنی خالی است. اما چیزی که گفتنش سخت است این است که آیا این روزها واقعاً تلف شدهاند یا خیر. وقتی ایدهها متوقف میشوند، هر دوی ما متوجه میشویم که دور شدن از میز کمک میکند. به پیادهروی بروید، حتی اگر به کوچکترین اتاق خانه باشد. بیشتر بهترین ایدهها زمانی به ذهن میرسند که شما دور میشوید.
بن ویلبوند، بازیگر و فیلمنامهنویس سریال تلویزیونی کمدی کودکان بیبیسی با عنوان «تاریخهای وحشتناک»، به ما گفت: «دویدن به من کمک میکند تا مشکلات را خلاقانه حل کنم. زمان جداگانهای برای فکر کردن فراهم میکند.» او با جدا کردن خود از کار، میتواند ذهنش را پاک کند و مشکل را باز کند.
ما هم همین کار را میکنیم: آر.تی. در تپههای پنین در نزدیکی خانهاش در شمال انگلستان قدم میزند و به جناسها درباره پارمزان فکر میکند. جی.تی. در هاید پارک لندن میدود و سنجابها و فرضیههای زودگذر را تعقیب میکند.
طراحی اشیاء
ما هر دو به طور مرتب از یک دفتر بزرگ استفاده میکنیم که به عنوان یک فضای کاری عمل میکند. در آن، ایدهها میتوانند با ایدههای دیگر معاشرت کنند. دفترهای طراحی آر.تی. پر از رندرهای بکر از داوود میکل آنژ نیستند. آنها دیگهای ذوب آشفته از نقشههای ذهنی، تلاشهای جدول کلمات متقاطع، خط خطیها و لیستهای خرید هستند. این ماهیت تصادفی به ایجاد ارتباطات غیرمعمول کمک میکند.
منبع: https://www.nature.com/articles/d41586-024-03426-x